حال مرا نپرس امشب شبترین شبهاے منست ڪه میان تڪثیرچشمانت خیالم پر مے ڪشد و زمین عاشقانه هایش را گم مے ڪند وتو محو و محو تر مے شوی اما اینجا در خیالم همه چیز جور دیگریست و شب آنقدرها هم شب نیست دلبــرجانم شاید هیچ وقت بِهت نگم که تو تنها داراییِ با ارزشِ منــی تو این هیاهوی زندگی خیال بودنت برام آرامش محضه شاید هیچ وقت بِهت نگم امّا انقد دوستِت دارم که برای داشتنت از همه دنیا دست میکشم زندگیــم کاش بدونیِ عشقت تَنها دلیلِ زندگیمه من بدونِ تو هیچ وقت نتونستم هیچ وقت نمیتونم تا ابدو یک روز عاشقتم میدونی چقدر دوستت دارم راستش خودمم نمیدونم چون تا میام حسابش کنم ثانیه ها میگذرن و حسم بیشتر میشه، ولی میدونم انقدری دوستت دارم که دلم میخواد پلک نزدنو یاد بگیرم که وقتی زل میزنم تو چشمات حتی یک صدم ثانیه رو هم هدر ندم انقدر دوستت دارم که حتی اگه قلبمو بگیری تو دستات و بشکونیش دستاتو باز میکنم و تیکه های قلبمو آروم آروم ازشون جدا می کنم که مبادا تیکه های شکستم دستاتو زخمی کنن بهت گفتم هرثانیه حسم بیشتر میشه ببین حتی وقتی داری اینو میخونی بیشتر از وقتی که نوشتمش دوستت دارم اونقدر دوسـتتدارم ڪه پـروانهها گیج میشن گـلها تعجب میڪنن و بـارون دلش آب مے افته اخه دنیاے منی انگار تو هر روز زیباتر می شوی و من هر روز عاشق تر انگار تمام شعرها و منظومه های عاشقانه را برای تو سروده اند تمام شعرهايم بهانه ايي است براي آمدنت نميشنوي سوز صداي شعرهايم را در وصف دوست داشتنت همین چند جمله شاملو کفایت میکنه مرگم باد اگر دمی کوتاه آیم از تکرار این پیش پا افتاده ترین سخن که دوستت دارم
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق ,
|